280515

به نام تو مینویسم خدا..

حال این روزهایم عجیب؛عجیب است..

گاهی خندان تر از گل های باغچه شادم انگار..

وگاهی از شدت بغضو گریه ها؛نفس هایم درسینه به لکنت می افتد..

دلم از خیلی ها دلگیر است؛حتی از خودم..

دلم رنجورو درمانده شده از بدی هایی که دید ولی هنوز نتوانسته است باور کند..

واما خدای من..مهربان دوستو سنگ صبورم..

میدانم که تمام اتفاقات زندگی حکمتی ازعلم بی پایان توست..

واین را هم میدانم که همین روزهای سختم میتواند مرا به انسان بودن برساند..

ولی..هرچه تلاش میکنم که فراموش کنم؛این دل سبک نمیشود از بنده هایت..

مثل همیشه نوشتن حالم راخوب میکند ولی وقتی روحت پریشان است حال خوبت دوامی ندارد..

مهربان خدایم..کاش هرروز به ما یادآوری میکردی که تمام زندگی ما؛تمام فخروزیبایی های ما؛تمام لبخندها وغم های ما؛تمام خوبی کردن و بدی کردن های ما؛همه وهمه بستگی به آمدن ورفتن یک نفس دارد..

که اگر این نفس تنها چند دقیقه دیرتر آید؛دیگر خبری از شلوغ کردن آدمیزاد نیست؛دیگر خبری از من من زدن ها نیست؛دیگر خبری از آمدن های یکهویی و بی خداحافظی رفتن ها نیست؛دیگر خبری از دل شکستن ها نیست..

وچه احمقانه این زندگی بی اعتبار را باور کرده ایم...



این متن را نمیدونم کی نوشته اما حال الان من دقیقا اینه, بیش از اندازه دلگیرم, 

از همه آدم های دور و برم 

نظرات 2 + ارسال نظر
دزی پنج‌شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 15:48

الهی شکر که دفتی و به خواسته دلت رسیدی. پس حالا تنبلی و کاهلی رو بزار کنار و پاشو. اینجوری می خوای لطف خدا رو جبران کنی؟
ببین از دوشنبه که هم اول هفته اس و هم اول ماه دوباره مثل قدیما دستات رو بزار رو زانوهات و پیگیر کارات شو. می دونم و می شناسمت که می تونی. پس این چند روز باقیمونده رو استراحت کن و از دوشنبه شروع کن.
می دونم چقدر مشکلات از سر گذروندی اما کم نیار و قوی باش. حالا که می تونی و دیگه کسی نیست که هی حرصت بده باید خوشحالتر و قوی تر از قبل باشی. تازه الان همه چشمشون به تو هستش. مثل قبل گزارش هر روزت رو بنویس که هم یه انگیزه ایی بشه برای خودت و هم یه یادگاری برای آینده و هم اینطوری شاید منم نزنم لهت کنم با این همه غیبتت

چشم قول میدم.بعد این نوشته رفته بودم کتابخونه و به قول جیگر جان خیلی خوب بود خیلی خوب بود خیلی خوب بوددد :)))
ممنونم دزی که منو دلگرم میکنی سعی میکنم هر روز بنویسم هر چند روزمره هام هر روز عین همه ولی همین که شماها هستید و با هم حرف میزنیم عالیه

دزی پنج‌شنبه 7 خرداد 1394 ساعت 15:47

الهی شکر که دفتی و به خواسته دلت رسیدی. پس حالا تنبلی و کاهلی رو بزار کنار و پاشو. اینجوری می خوای لطف خدا رو جبران کنی؟
ببین از دوشنبه که هم اول هفته اس و هم اول ماه دوباره مثل قدیما دستات رو بزار رو زانوهات و پیگیر کارات شو. می دونم و می شناسمت که می تونی. پس این چند روز باقیمونده رو استراحت کن و از دوشنبه شروع کن.
می دونم چقدر مشکلات از سر گذروندی اما کم نیار و قوی باش. حالا که می تونی و دیگه کسی نیست که هی حرصت بده باید خوشحالتر و قوی تر از قبل باشی. تازه الان همه چشمشون به تو هستش. مثل قبل گزارش هر روزت رو بنویس که هم یه انگیزه ایی بشه برای خودت و هم یه یادگاری برای آینده و هم اینطوری شاید منم نزنم لهت کنم با این همه غیبتت

چشم قول میدم.بعد این نوشته رفته بودم کتابخونه و به قول جیگر جان خیلی خوب بود خیلی خوب بود خیلی خوب بوددد :)))
ممنونم دزی که منو دلگرم میکنی سعی میکنم هر روز بنویسم هر چند روزمره هام هر روز عین همه ولی همین که شماها هستید و با هم حرف میزنیم عالیه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.