-
بازگشت
جمعه 16 مرداد 1394 13:03
برگشتم به وبلاگ قبلیم, دوست داشتم بازم با شمیم زندگی و عطر خوش ریحان در خدمتتون باشم منو ا و نجا دنبال کنید ممنون
-
۱/۰۸ /۲۰۱۵ شما هرگز نمی دانید چقدر قوی هستید تا زمانیکه قوی بودن تنها انتخاب پیش روی شما باشد
شنبه 10 مرداد 1394 14:47
سلام سلام صد تا سلام به روی ماه خوشگلتون چطورید آیا؟ اول بگم خجالت نمیکشید آخه چرا هیچ چی نمینویسید بابا این لاین و تلگرام نگه نمی دارن خاطرات رو براتون ها بیاین بنویسین حیف است البته یکی هم باید به خودم بگه اما باور کنید خیلی دلم می خواهد بنویسم اما روز های شلوغی را دارم که از خدامه حس و حال این روز ها را ثبت داشته...
-
04072015و من به سادگی تصمیم گرفتم شاد باشم
شنبه 13 تیر 1394 14:15
بعد یک هفته تحمل درد , شکستن و مچاله شدن سلام کوتاه میگم چون هنوز درد دارم و نمیخوام به گردنم فشار بیارم مچ دستم هم درد گرفته امروز از بس این چند روز لب تاب را تو هوا گرفته بودم یه ذره سرم را گرم کنم واقعا سلامتی عزیز ترین هدیه خدا به ما هاست که قدرشو نمی دونیم و راحت از کنارش رد میشیم این هفته به معنای تمام بریدم درد...
-
۲۹۰۶۲۰۱۵دنیا به تلاش پاسخ می دهد نه به بهانه های کودکانه
دوشنبه 8 تیر 1394 14:32
سلام خوبید؟ نمیدونم چرا من باید هی یه بلایی سرم بیاد دنیا می خواهد سر به سر من بزاره گویا بد رقمه گیر داده بهم شنبه که اونجوری بودم و با اون حال خراب و گیج به سختی عصرش نشستم سر درس و خوب هم پیش رفتم خوشحال و خندون بودم یکشنبه صبح با گردن درد از خواب بیدار شدم بد جور ها نمیدونم جهت تخت را عوض کردم اینجوری شدم یا مال...
-
بلاگفای بی ادب
یکشنبه 7 تیر 1394 12:31
هی امون از دست بلاگفا بی ادب وبلاگ منو حذف کرده بی ادب ممنون میشم اگه کسی وبلاگ آخر منو تو ریدرش داره بگه ای میل بدم برام بفرسته لطفا خیلی ناراحتم
-
درس پنجم: عزیمت
یکشنبه 7 تیر 1394 07:07
(زمانی که جایی برای رفتن وجود نداره زمان عزیمت فرا میرسه ) به اینجا رسیدیم که فهمیدیم چه بلاهایی سر خودمون اوردیم با نفی واقعیت حالا باید بدونیم که چیکار باید بکنیم هممون می دونیم موفقییت اتفاقی نیست بخشی از وجود همه ما به دنبال کسی می گردد که بتونه راه درست زندگی را به ما نشون بده اینکه چطور پیش بریم؟ چطور از عهده...
-
۲۷۰۶۱۵زندگی را از درختان اموختم شکست را پذیرفتم و دوباره جوانه زدم
شنبه 6 تیر 1394 05:23
سلام عزیزای دل چطورید؟ صبح زیبای شنبتون بخیر و شادی باشه انشاالله سه شنبه را که مستحضر بودید حالم خیلی بد بود ولی مطمئن هستم با دعا های شما مهربون ها چهار شنبه را به اون خوبی به شب رسوندم سه شنبه شب نشستم کمی باز کتاب خوندم اینکه من آروم آروم حداقل دارم عیب های خودم را میشناسم هر چند شاید دیر باشه ولی خودش حس خوبی به...
-
درس چهارم- من واقعی
شنبه 6 تیر 1394 03:43
بچه که بودیم آزمون بارها می پرسیدند بزرگ بشی می خوای چیکاره بشی اون موقع آینده را ترسیم می کردیم اما الان از ما انتظار میره که بدونیم که از زندگی چی می خواهیم باید یک راه را برای زندگی کردن انتخآب کرده باشیم و تا آخر عمر به همون وفادار بمانیم, معمولا اگه اشتباهی در چند سال گذشته انجام دادیم خیلی راحت میگیم جوان بودم...
-
درس سوم -انجماد
جمعه 5 تیر 1394 10:38
((کسانی که زنده هستند و بی اعتنا به واقعیت عمل می کنند در معرض خطر اسیر شدن در زندگی مرده هستند )) گاهی اوقات در جریان نفی و انکار واقعیت و تلاشمون برای اینکه از رنج و عذاب دور باشیم تازه خودمون را بیشتر عذاب میدیم گاهی ما داریم می دویم از چیزهای بد فرار کنیم اما اشتباهی تازه وارد یه مسیری میشیم که تازه بیشتر ناامید...
-
۲۴۰۶۲۰۱۵ سوم تیر
سهشنبه 2 تیر 1394 16:42
-
درس دوم- نفی واقعیت
دوشنبه 1 تیر 1394 11:14
سلام دیروز بعد چند هفته رسیدم باز هم کمی برای خودم وقت بگذارم و بقیه کتابم رو بخونم خیلی برام جالب بود این قسمت هاش دوست داشتم خیلی جلوی چشمم باشه میدونید چهار مدل نفی و انکار واقعیتی تو وجود ما انسان هاست ۱- نفی و انکار ذهنیت گرایانه همه ما یک عالمه کار مهم داریم که باید انجامشون بدیم یک عالمه کار عقب افتاده که خیلی...
-
۲۱۰۶۲۰۱۵ چالش
یکشنبه 31 خرداد 1394 14:25
از فردا صبح چالش یک ساعت زودتر بیدار شدنو شروع میکنم من که هر روز پا میشم خوابالو خوابالو نماز صب میخونم بعدش میرم لالا و الکی تو جام این ور اون ور میشم و بعد تا بیام بلند بشم و بجنبم برسم کتابخونه در خوشبینانه ترین حالت ساعت ۱۰ میرسم چه کاریه اینجوری وقت بیشتریم دارم با امید اینکه در پایان این ۲۱ روز چالش مقاله دو و...
-
۲۱۰۶۲۰۱۵برای خودت دعا کن که ارام باشی
یکشنبه 31 خرداد 1394 04:29
سلام سلام صد تا سلام من آمدم باز, ببخشید که این چند روز نبودم,اگه بدونین چی شد آخر, این قدر دیر شد تموم کردن مقاله که استاد جان باز مسج داد چهار شنبه آبروم رسما رفت حالا همون شب تموم می شد ها و من فرداش می رفتم پیشش دیگه حتما اما دیگه خیلی ناجور شد از ترس که تا ۷ شب مسجش را باز نکردم و نشستم تند تند تموم کردم بد نشد...
-
۱۵۰۶۲۰۱۵موفق میشم میدونم :)
دوشنبه 25 خرداد 1394 09:48
سلام خوبید؟ اون روز که سما اومد پیشم تا ۱۱ شب هیچی نشد بخونم یکشنبه رفتم کتابخونه تا ۴ که باز بودن نشستم و کار کردم خیلی جلو افتادم نمیدونم جرا اینقدر کار داره لعنتی بعدش باز اومدم خونه انقدر خسته بودم تا ۶ نخوندم هیچی از ۶ تا ۱شب زدم تو سر خودم و مقاله تموم نشد و با کلی استرس چه کنم چه کنم خوابیدم خواب که چه عرض کنم...
-
۱۳۰۶۲۰۱۵هدف را بی وقفه دنبال کنید
شنبه 23 خرداد 1394 10:11
سلام عزیزای دل خیلی دلم میخواهد بنویسم اما برای دوشنبه باید مقاله اول را تموم کنم و تحویل استاد بدم هنوز نرفتم پیشش دیگه نمیشه تاخیر بدم ۳/۴ آماده است و اگه یه ذره دیگه بجنبم تا فردا شب انشاالله تموم میشه امروز هم کتابخونه بودم اما چون شنبه ها زود میبندند ساعت ۳ آمدم خونه خیلی خستم الان هم ۶ است هنوز دست نزدم ولی هر...
-
۱۱۰۶۲۰۱۵ جسارت ستودنی
پنجشنبه 21 خرداد 1394 13:55
*** یک سال پیش همین امشب پیغامی که برای بابام فرستادم بابا اگه من بخوام از *** جدا بشم کمکم میکنی؟ اون بار اخر که اومدی مالزی میخواستم بهت بگم، میخواستم بهت بگم که اشتباه کردم حرفتو گوش ندادم ، میخواستم بهت بگم که دیگه نمیتونم ادامه بدم اما با اون اوصاف نشد، نتونستم بهت بگم ، خودتم فهمیدی که ما دیگه مثل سابق نیستیم،...
-
ناراختم
دوشنبه 18 خرداد 1394 14:33
انگشتر عزیزم رو گم کردم نمیدونم اصلا با خودم اوردمش یا نه؟ خیلی ناراحتم نکنه گمش کرده باشم واییییی دیونه میشم جون من است و اون انگشتر باید صبر کنم مامان چک کنه ببینه ایران هست یا نه پی نوشت: پیدا شد خدا را شکر ایران بود چقدر سخته زندگی اینجوری که هر تیکه وسایلت یک طرف است
-
درس اول
یکشنبه 17 خرداد 1394 11:44
لحظاتی در زندگی هممون هست که زندگی ما را به سمتی می کشونه که مجبوریم ناگهان از حرکت بایستیم شاید برای اینکه مجبور به اندیشیدن بشیم ببینیم کجا هستیم کی هستیم چطور به این نقطه رسیدیم باید به کجا برسیم؟ ناگهان چشم باز می کنیم و میبینیم که هیچ چیز اونجوری که باید باشه نیست خودمون را در سرزمین ناشناخته ای احساس میکنیم که...
-
۰۷۰۶۱۵چشمهای بی اعتماد
یکشنبه 17 خرداد 1394 09:12
سلام عزیز های دل خوبید؟ چند روزه ننوشتم درست از چهار شنبه که یکی از بزرگترین شوک زندگی بهم وارد شده, چهار شنبه تا ۳ کتابخونه بودیم و بعدش با دوستم رفتیم نمایشگاه هندی ها , پارسال رفته بودم و خیلی دوستش داشتم قصد خرید زیاد نداشتم اما خوب ۴۰۰ تومان خرید کردم آخه این دوستم اهل خرید است بده کسی جلوداارت نیست ولی خوب...
-
سکوت طلا است به خدا بسپار تا ارام بگیری و پاسخ ها را بیابی.
سهشنبه 12 خرداد 1394 01:59
سلام دوست های عزیزم امیدوارم خوب و خوش باشید ساعت ۱۱ شب است و منم خواب خوآبم اما گفتم حتما بنویسم که باز تنبل نشم صبح ۷ از خواب بیدار شدم و تا بیام گوشیمو چک کنم ۷:۳۰ بود دیدم از بیرون صدای داد و بیداد میاد انقدر ترسیده بودم ولی با خودم گفتم شاید آتیشی چیزی گرفته باشه بزار ببینم چه خبره سرمو کردم از لای در بیرون و بعد...
-
۳۱۰۵۱۵ نگران فردا نباش چون خدا زودتر تو اونجا است
یکشنبه 10 خرداد 1394 14:09
سلام احوال خوشگل ها چطوره آیا؟ امیدوارم همگی خوب و خوش باشید منم خدا را شکر الان توپ توپم با یه دوست خیلی خیلی گل چت می کردم که همیشه و همیشه کلی به من محبت داره, از محبت هاش هر چی بگم کمه دیگه شما ببینین در چه حده که این دختر ازیک شهر دیگه برای من با پست محبت و مهربونی میفرسته نمیخواستم عکس بزارم تو این وبلاگ دیگه و...
-
۳۰۰۵۱۵ من میتوانم :)
شنبه 9 خرداد 1394 05:18
سلام سلام صد تا سلام خدمت دوستان گلم امیدوارم همه خوب و خوش باشید جونم براتون بگه دیروز خیلی اتفاقات وحشتناکی افتاد حالم که خیلی خیلی خراب بود خونریزیم زیاد بود خیلی و کمر درد هم امانم را بریده بود اما یه اخلاقی دارم که تا واقعا رو به موت نباشم قرص نمیخورم اینم چون می دونستم بلاخره مجبوره خوب بشه هی قرص نخوردم که همه...
-
۲۹۰۵۱۵ فراخوانی بیداری
جمعه 8 خرداد 1394 06:49
سلام دوستهای عزیزم امیدوارم همه خوب و خوش باشید این بلاگفای بی ادب که گویا قصد درست شدن را نداره دیگه منم به جند نفری که همیشه دنبالم میکنند اطلاع دادم که اینجام راستش از دوشنبه رفتم کتابخونه با اینکه کند پیش رفتم اما خیلی خوب بود و راضی بودم تا دیروز که خاله پری مهمونم شدند و حسابی افتادم جوری که امروز هم نتونستم برم...
-
280515
پنجشنبه 7 خرداد 1394 05:36
به نام تو مینویسم خدا.. حال این روزهایم عجیب؛عجیب است.. گاهی خندان تر از گل های باغچه شادم انگار.. وگاهی از شدت بغضو گریه ها؛نفس هایم درسینه به لکنت می افتد.. دلم از خیلی ها دلگیر است؛حتی از خودم.. دلم رنجورو درمانده شده از بدی هایی که دید ولی هنوز نتوانسته است باور کند.. واما خدای من..مهربان دوستو سنگ صبورم.. میدانم...
-
24052015
یکشنبه 3 خرداد 1394 13:34
بازم سلام سلام البته به خودم چون اینجا رو که کسی نمیخونه,و خوب وقتی کسی آدم را نمیخونه آپ کردن هم خنده دار است هم حال نمیده راستش این روز ها اصلا حال و حوصله ندارم نمیخوام بازم بنویسم از تنبلی هام و بی ارادگی هام اما همون مشکل همیشگی رو مغزم است نمیدونم چرا اینقدر تنبل شدم من خیلی زرنگ بودم اصلا اینجوری نبودم هم بی...
-
سلام
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 16:29
سلام چند وقته هر چی میام آپ کنم بلاگفای عزیز خرابه, آخه عزیز برادر نمیگی دل آدم غم باد میگیره, این همه وقت که نبودم حالام که کلی حرف دارم و برگشتم کرکره را پایین کشیدی که چی اخه, اینقدر ننوشتم که نمیدونم از کجا باید شروع کنم خیلی بلاها باز به جرم مهربونی کردن سرم آمده که واقعا نمیتونم به خاطرشون خودم را ببخشم بازم ولی...
-
نغمه باران سرد
پنجشنبه 31 اردیبهشت 1394 11:36
بعد چندین سال دعوا با خونواده و کلی عاشقی شدم زن همسرسابق همکلاسی دانشگاه بودیم, زبون گرمی داشت و من یه دختر ساده که عاشق عاشقی بود ده سال تو عاشقیم به زور خودمو نگه داشتم و هر کاری که بود و نبود را انجام دادم تا کسی نگه بفرما چقدر گفتیم این ازدواج اشتباه است اما آخرش کم آوردم به آخر خط رسوندم شاید از اول به درد هم...