درس دوم- نفی واقعیت

سلام

دیروز بعد چند هفته رسیدم باز هم کمی برای خودم وقت بگذارم و بقیه کتابم رو بخونم 

خیلی برام جالب بود این قسمت هاش 

دوست داشتم خیلی جلوی چشمم باشه 


میدونید چهار مدل نفی و انکار واقعیتی تو وجود ما انسان هاست  


۱- نفی و انکار ذهنیت گرایانه 


همه ما یک عالمه کار مهم داریم که باید انجامشون بدیم یک عالمه کار عقب افتاده که خیلی وقتا خیلی قشنگ ندید می گیریمشون و راحت هر بار از کنارشون می گذریم می دونیم که باید انجامشون بدیم تو ذهن مون هستند اما تا میان تو ذهن مون فوری با یه دلیل مسخره می فرستیمشون کنار, خودمونو ذهنمونو به کارهای دیگه الکی الکی مشغول و درگیر میکنیم چون حال انجامشون را نداریم چون دلمون نمیخواهد باهاش روبرو بشیم

پس بهانه تراشی میکنیم و به هر شکل ممکن از زیرش در میریم 

در حالیکه  می دونیم تموم بشه چقدر آرامش بهمون اضافه میشه . در واقع ما کارهامون رو نفی می کنیم همش منتظریم کارهای دیگه سبک تر بشه تا ما نفسی بکشیم و به اون کار اصلی برسیم 


توی این مدل واقعیت در میزند و میگه سلام شما بهش میگید برو من منتظر واقعیت هستم 


۲.نفی و انکار آرمان گرایانه 


اگر بدبینی اینه که نیمه خالی لیوان را ببینیم و خوشبینی اینه که نیمه پر را در نظر بگیریم آرمان گرایی حتا در صورت فقدان آب در لیوان , ان را پر می بیند  خود من به این گروه تعلق دارم معمولا هرگز چیزی را نفی نمیکنم همیشه جنبه امیدواری را در نظر می گیرم و مثبت فکر میکنم بهترین جنبه افراد را میبینم و در هر کاری که انجام میدم به سختی می کوشم که همه چیز عالی باشه 

افردی که تو این دسته هستند زیر پوشش کیفیت های مختلف پنهان هستند دلسوزی شکیبایی حمایت علاقه مندی توجه و مهربانی 

اما وقتی دلسوزی آنها تبدیل به تعلق, شکیبایی شون تبدیل به رخوت و حمایتشون تبدیل به قربانی بشه دیگر مهربان نیستند نابینا هستند . انتظار اتفاق افتادن اتفاق های عجیب وقوع معجزه یا شکل گرفتن بهترن رویداد ها رو دارند این عده

همین ها موجب میشه که ما در رویارویی با خودمون و مردم از اینها استفاده کنیم هر چی در توان داریم انجام میدیم تا از برخورد های ناخوشایند اجتناب کنیم حتا اگه این وسط خوشبختی خودمون قربانی بشه 

تو همچین مو قعیتی ما از واقعیت فرار نمیکنیم اما تو این فضا خودمون را گیر می ندازیم و جایی برای کار دیگه ای باقی نمیمونه چون ما متقاعد شده ایم که واقیت اینه

این نفی و انگار تو ازدواج من و تو رابطه ام با دوست هام کاملا معلوم است دقیقا چندین سال تحمل میکنم صبوری میکنم تا اینکه ناگهان یک روز از خواب بیدار میشم و هر بار میبینم که نمیتونم بیش از این رنج و درد را تحمل کنم و یک دفعه با واقعیت روبرو میشیم 

مشکل این نیست که مشکل وجود دارد مشکل اینه که به گونه دیگه ای فکر کنیم و فکر کنیم مشکل داشتن مشکل است 


۳.نفی و انکار خشمگینانه 


کسایی که با اتفاقات غیر منتظره روبرو میشن از جا می پرند و یک باره عصبانی میشند چون چیزی آسایش زندگیشونو بهم زده و اونها را وادار کرده با چیزهایی روبرو بشن که ترجیح میدادن روبرو نشن  برای همین احساس میکنن بهشون حمله شده پس اونها هم حمله میکنن 

 آدم خشمگین دهانش را باز می کند و چشمانش را می بندد 

اینها افرادی متخاصم تدافعی کینه توز خشمگین و تنبیه کننده میشند 

گاهی این خشم خودشون رو هم میترسونه چون خشم واکنشی در برابر ترس است هر چه بیشتر بترسیم بیشتر تهاجمی میشیم 

نفی خشمگینانه ما رو در برابر واقعیت کور می کند کور در برابر راه های جدید عشق حمایت دیگران و حتا قلب خودمون 

کسانی که تو این گروه جا دارند مهارت زیادی در پنهان کردن احساس عدم کفیاتشون از خود و دیگران را دارند آنها نسبت به هر کسی و هر چیزی خشمگین میشند 


۴.نفی و انکار غیر شرطی 


این نوع انکار در واقع اجتناب از شناخت واقعیت است یا پذیرش شواهدش پس هرگز جایی برای شک و تردید باقی نمیگذاره برخلاف اون ۳ تای قبلی هیچ سازش و نرمشی درش نیست 

مثل شخصی که چشمهاش را با دست گرفته و اعتراض داره که نمیبینه 

این افراد تو دنیای تخیلی زندگی میکنند که بقیه نه میبینندش نه درکش می کنند 

به این آدم ها که چیزی نمی دانند نمیتوانید چیزی بگویید چون نمی دونند و علاقه ای به دانستن هم ندارند 


به طور کلی:

مرتکبین نفی و انکار ذهنیت گرایانه  از واقعیت اجتناب میکنند 

مرتکبین نفی و انکار آرمان گرایانه به واقعیت پوششی دلپذیر می دهند 

مرتکبین نفی و انکار خشمگینانه با مشاهده واقعیت عصبانی میشن و به پیام رسان هم بد و بیراه میگن 

و در مرتکبین نفی و انکار غیر شرطی اصلا واقیتی وچود نداره که دیده بشه پس همواره به حرف خودشون پا فشاری می کنند 

همه انواع نفی ها نوعی مکانیسم بقا هستند و زمانیکه احساس ترس میکنیم تحریک می شوند در واقع این نفی و انکار قایق نجات همه ماست تا وقتی نفی میکنیم به خودمون می قبولونیم که غرق نمیشیم 


پس به هر کدوم روش ها که هستیم مهم نیست چون دست اخر گریز از واقعیت بی فایده است در نهایت واقیعت ما رو در خودش میگیره درست هنگامی که خسته هستیم چون همه توانمون را بر سر نادیده گرفتنش به کار بردیم 


 تا زمانیکه کارها رو انکار میکنیم هیچ اتفاقی نمیوفته 

تا زمانیکه شهامت روبه رو شدن باهاشون رو پیدا نکنیم تا زمانیکه وحشت داشته باشیم هیچ اتفاقی نمیوفته 

مثل معتادی که شهامت رویا رو شدن با زندگی واقعی خودش را نداره 

 واقعیت به جستجو گر آسیب نمیرسونه بلکه به کسی که ازش فرار میکنه اسیب میرسونه 


باید چیکار کنیم؟

فقط باید هوشیار باشیم و همه چیز را حس کنیم و با واقعیت ها با جرات روبه رو بشیم به جای اینکه با سرعت ازش فرار کنیم با سرعت به سمتش بدویم بیدار بشیم و هوشیارانه برخورد کنیم 


 زندگی زمانی است که با خودمون در یک چهار راه ملاقات کنیم و تصمیم بگیریم که با خودمون صادق باشیم 

ما معمولا به این چهار راه میرسیم اما تصمیم نمیگیریم که از کدوم راه بریم بلکه تصمیم میگیریم که چطور از اون خارج بشیم 

یا اصلا نبینیمشون 

  اما باید واقعیت ها را ببینیم باهاشون هماهنگ بشیم صدای در زدنشون را بشنویم و برای پاسخ دادن به انها انتخاب مناسب بکنیم 


هنوز خیلی دیگه تا پایان کتاب دارم و نمیدونم نظر نویسنده چیه اما به نظرم با این وضعیت بهتره هر چیز کوچیکی رو یادداشت کنیم و هر چی نظرمونه را بنویسیم در دراز مدت باعث میشه چشمهامون بازتر بشه 

راستی شما جز کدوم گروهید؟


*** برگرفته از کتاب چطور به اینجا رسیدم- باربارا دی انجلیس


نظرات 6 + ارسال نظر
من و عشقم پنج‌شنبه 4 تیر 1394 ساعت 08:59 http://manoamirrr.mihanblog.com/

سلام میشه بیای وبم تولد عشقمو تبریک بگی[گل]

navid chat سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 17:54 http://navidchat.com

سلام عزیزم افرین وبلاگ سنگینی داری.خوشحال میشیم به مام سربزنی.منتظریم

کمند سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 07:50

من هرروز سرمیزدم اما اخرین بستت همون بود که دوشنبه میخواستی بری بیش استاد جان
امروز اومدم دیدم یه عالمه بست هست شوکه شدم

ای جونممممممم
فعلا که همه چی قاطی شده دوست جان با این سرعت های پایین اینجام سرعت خوب نیست اصلا

کمند سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 06:29

من که آش شله قلمکارم
١ و٣ گاهی هم ٤

من ۹۰٪ دو ۱۰٪ یک

کمند سه‌شنبه 2 تیر 1394 ساعت 05:50

هنوز نرسیدم بخونمت اومدم دعوات کنم میدونی چندروز نبودی؟؟!!
بعدم من اخرین اسمت یادم نیست،اونی مه یادمه که قبول نمیکنه

من که بودم دوست کلی پست گذاشتم که
تو جریانو می دونی اما الان میام برات رمزو می زارم

با سلام خدمت شما دوست عزیر
مفتخریم شما را به وبلاگ عشق نوشته هایی برای خدا دعوت کنیم و با دوش کشیدن زحمت جهت رضایت شما با به روزرسانی های مکرر چیزی جز افتخار برای ما نیست . امیدواریم بتوانیم رضایت شما را کسب کرده و شما یکی بازدیدکننده های ثابت وبلاگ عشق نوشته هایی برای خدا شوید . این وبلاگ در صورت تمایل شما قادر به تبادل لینک می باشد لینک بفرمایید و سپس اطلاع دهید .
مراقب خوبی هایتان باشید
عشق نوشته هایی به خدا را به خاطر بسپارید
http://eshghneveshte.roomfa.com

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.